من آرام 19 سالمه.
این وبلاگ رو با تمام وجودم برای عشقم می سازم و می دانم که شایسته بهترینها می باشد فکر نکنم هیچ کس بتواند جای اون رو در قلب من بگیرد
فقط نظر یادتون نره...
تبادل لینک هم انجام میدم...
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
آن روز در نگاه تو وخنده بهار مي شد به منتهاي شكفتن اشاره كرد مي شد ميان چشمك ياس ونسيم صبح ل را فداي چشم نجيب ستاره كرد هر صبح با صداي تو بيدار ميشوم در قلب من هميشه مي آيد صداي تو هر چه نگاه عاطفه و اشك شبنم ست با قطره هاي ساكت باران فداي تو اي انتظار خسته گل هاي رازقي تويادگار ميخك و ياس و شقايق ي تو بردي از ميان سكوتم دل مرا تو معنيسرودن پاك حقايقي تو جاده رسيدن قلبي به آسمان من بي تو ذره ذره بدانآب مي شوم تا سرزمين سبز تجسم مي آيم و در بين راه عاشق مهتاب مي شوم تو با وفاترين افق دور مبهمي يادت كنار ساحل دل تاب مي خورد هرقوي تشنه اي كه ترك مي خورد دلش از بركه لطيف دلت آب مي خورد نقاشيتمام افقهاي عالمي نقاشي ام بدون تو بي رنگ مي شود در شعر من هميشهتو معناي بودني قلب غزل براي تو دلتنگ مي شود تو قصه مهاجرت غم ز شهرعشق تو ماندني ترين گل خوشبوي ميخكي تنها تو بال عاطفه را ناز ي كني تو مهربان ترين گل زيباي پيچكي تب مي كند بدون تو احساس پاك عشق جز تو چه كس نگاه مرا ناز ميكند جز تو چه كس نگاه مرا ناز ميكند جز تو چه كس كنار دلم مي نشيند و روح مرا روانه پرواز ميكند هروقت شهر پنجره ها باز ميشود من ابتداي نام ترا گوش مي كنم وقتي بهعشق مي رسم از لذت نگاه غم را به حرمت تو فراموش ميكنم آن لادني كهكاشته اي در دلم هنوز گاهي دلش براي دلت شور مي زند پروانه اي ز باغتبسم مي آيد و دل را به سوي شمع پر از نور مي زند احساس من هميشه پراز قطره هاي عشق قلبم بدون نام تو دلگير مي شود هر صبح نغمه هاي من وقلب عاشقم بر برگ هاي عاطفه تكثير مي شود تو بهترين حكايت گل هاينرگسي با چشم تو نگاه پر از ياس مي شود در لا به لاي عاطفه هاينوازشت عطر نجيب خاطره احساس مي شود تا آخرين نگاه به ياد توام بدان دل هر چه مي كند همه آن براي تو قلب مرا كه برده اي و رفته ام ز دست قلب تمام عشق پرستان فداي تو
زندگي
در حيرتم ز ثانيه هاي بهار عمر در حسرتعبور شكيباي زندگي در انتظار طايفه سبز بودنم در انتظار رويش مينايزندگي در زندگي تمام غزل ها سراب بود شعري نماند در دل شيدايزندگي تو تا كنون تراوش يك اشك ديده اي كه پر كند سراسر درياي زندگي شب تا سحر ميان نقابي ز فاصله من بودم و تفكر فرداي زندگي آن دوردست كوچه آلاله هاي سرخ يك كودك آمده به تماشا ي زندگي پس زندگي چهبود جز آهنگ يك نفس موسيقي تبسم و غوغاي زندگي اي كاش مي شد از گلآلاله كلبه ساخت در آن نشست و رفت به دنياي زندگي مفهوم زندگي نه بهمعناي بودنست در يك گل است لذت معناي زندگي يك جرعه عشق با كمي ازشهد عاطفه اينست راز سبز مداواي زندگي گلدان لاله هاي شفق خشك شد ز غم در انتظار ياس شكوفاي زندگي من ماندم و كبوتر و يك باغ آرزو درجستجوي لذت و گرماي زندگي يعني كجاست آن سر دنياي آرزو كم كهن ز شرححال دارزاي زندگي
پاييز و بچه ها
مهر آمد و دوباره گلستانسبز عشق با عطر ياد و خاطره هايش چعه ديدني ست آهنگ پاك زمزمه غنچههاي ناز از لابه لاي وسعت سبزش شنيدني ست مهر آمد و تبسمي از جنس نوبهار روي لبان پاك و لطيف بنفشه هاست گلبوته هاي شادي و شور و نشاط وعشق دسته گلي ست آبي و در دست بچه هاست مهر آمد و طلوع نجيب و بهاريش در جاي جاي دفتر دل سبز و ماندني ست شعر بلند خاطره هاي بهار شوق در روزهاي آبي و بي كينه خواندني ست مهر آمد و نويد شكفتن و يك حضور دل ها همه به پاكي برگ شقايق ست مي گفت باغبان كه بدانيد قدر آن چون بهترين و سبزترين دقايق ست در گلستان سبز پر از عطر ياس عشق آينه هاي عشق و صفا رو بروي ماست مهر آمد و درين تپش قلب زندگي پرواز تا شكفته شدن آرزوي ماست
عشق يعني
اي پناه قلبهاي بي پناه اي اميدآسمان هاي غريب اي به رنگ اشك هاي گرم شمع اي چنان لبخند ميخك ها نجيب اي دواي درد دلهاي اسير اي نگاهت مرهم زخم بهار اي عبور تو غروب آرزواي ز شبنم هاي رويا يادگار كوچه دل با تو زيبا ميشود تو شفا بخش نگاهعاشقي مهرباني نازنني مثل عشق با تمام شاپرك ها صادق ي چشم هايتمثل رنگين كمان دست هايت باغ پاك نسترن قلب اقيانوسي از شوق و نگاه بادلت پروانه شد احساس من قلب من يك جاده تاريك بود با تو قلبم كلبهپيوند شد اشك هايم مثل نيلوفر شكفت حاصلش يك آسمان لبخند شد مرزما گلداني از احساس شد تو گلدان پيچكي از عاطفه تو شدي راز شكفتن من شدم برگ سبز و كوچكي از عاطفه اي تماشاي تو يك حس لطيف بي توفرش ك.چه هاي باراني ست بي تو صد نيلوفر عاشق هنوز در حصار عاشقيزنداني ست قلب من تقديم چشمان تو شد عشق يعني تا ابد آبي شدن عشقيعني لحظه اي باراني و لحظه اي شفاف و مهتابي شدن عشق يعني لذت يكآرزو عشق يعني يك بلاي ماندگار عشق يعني هديه اي از آسمان عشقيعني يك صفاي سازگار عشق يعني با وجود زندگي دور از آداب مردم زيستن عشق يعني لحظه اي خنديدن و سال ها اشك ندامت ريختن عشق يعني زنگتكرار نگاه عشق يعني لحظه اي زيبا شدن عشق يعني قطره بودن سوختن عشق يعني راهي دريا شدن هر چه هست اين عشق صد ها قلب صاف باحضورش آبي و بي كينه است عشق يعني سبز بودن تا ابد عشق رنگ نقرهآينه است تو گل گلدان قلب من شدي عشق شد يك برگ از گلدان تو دربهار آرزوها مي دهد ميوه هاي عاطفه چشمان تو چشمهايم باز باراني شدند قلبم اما گشت درياي ز عشق دل گذشت از كوچه هاي خاطره ر.ح شدمضمون و معنايي ز عشق بايد از آرامش دل ها گذشت شادمان چون لحظه ديدارشد بهترين تسكين دل اين جمله است بايد از پيوند تو سرشار شد